Perdic | ترسیم نقشه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (6 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	chartography U	ترسیم نقشه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	cartographer U	ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
	cartographers U	ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
	planography U	فن ترسیم نقشه
Other Matches

	maps U	نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
	map U	نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
	strategy U	طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
	strategies U	طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
	conformal projection U	نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
	line route map U	نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
	docking plan U	نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
	hyetography U	نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
	control map U	نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
	mapping U	نقشه کشی کردن تهیه نقشه
	topographic map U	نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
	drawings U	ترسیم
	plot U	ترسیم
	plots U	ترسیم
	drawing U	ترسیم
	plotted U	ترسیم
	lineation U	ترسیم خط
	tracings U	ترسیم
	depictions U	ترسیم
	tracing U	ترسیم
	depiction U	ترسیم
	charted U	ترسیم اماری
	mirror tracing U	ترسیم از ایینه
	scatter plot U	ترسیم توزیعی
	charts U	ترسیم اماری
	charting U	ترسیم اماری
	maps U	ترسیم کردن
	chart U	ترسیم اماری
	line drawing U	ترسیم خطی
	line drawings U	ترسیم خطی
	kluged U	ترسیم موقت
	scatter plot U	ترسیم پراکنده
	stipple U	ترسیم بانقطه
	mechanical drawing U	ترسیم مکانیکی
	draw program U	برنامه ترسیم
	map U	ترسیم کردن
	computer drawing U	ترسیم کامپیوتری
	storage map U	نقشه انباره نقشه انبارش
	freehand method U	روش ترسیم ازاد
	art of drawing U	هنر ترسیم رسم
	plotters U	وسیله ترسیم مسیر
	trace U	مقدار ناچیز ترسیم
	traces U	مقدار ناچیز ترسیم
	traced U	مقدار ناچیز ترسیم
	plotter U	وسیله ترسیم مسیر
	automated flowchart U	ترسیم نمودار به صورت خودکار
	trammel U	الت ترسیم بیضی تعدیل
	aircraft plotter U	وسیله ترسیم مسیر هواپیما
	rescale U	بمقیاس کوچکتری ترسیم کردن
	macpaint U	یک برنامه ترسیم برای ریزکامپیوتر
	delineate U	ترسیم نمودن معین کردن
	delineated U	ترسیم نمودن معین کردن
	delineates U	ترسیم نمودن معین کردن
	delineating U	ترسیم نمودن معین کردن
	orthographic U	تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
	To draw something in out line . U	شکل کلی چیزی را ترسیم کردن
	irretraceable U	که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
	whatman U	کاغذ اعلی مخصوص ترسیم وطراحی
	t square U	خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
	seismogram U	منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
	reprographics U	ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
	absorption representation U	[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
	plot U	تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
	plots U	تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
	plotted U	تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
	map sheet U	شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
	geodesy U	نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
	vignetting U	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
	geodetic U	کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
	geodesic U	کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
	outline assembly drawing U	نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
	spandrel U	لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
	common control U	کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
	godroon U	اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
	geodetic datum U	سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
	map compilation U	تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
	simulations U	روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
	simulation U	روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
	kinematics U	فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
	point set curve U	منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
	bench mark U	شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
	computer aided design and drafting U	طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
	refresh rate U	تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
	check plot U	یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
	demodulation U	ترسیم سیگنال اصلی از موج تقسیم شده دریافت شده
	epicycloid U	منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
	drops U	دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
	dropping U	دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
	dropped U	دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
	drop U	دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
	soft clip area U	محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
	grid navigation U	ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
	projection U	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
	trimsize U	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
	projections U	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
	polar stereographic U	سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
	trig list U	لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
	traces U	رسم کردن ترسیم کردن
	trace U	رسم کردن ترسیم کردن
	traced U	رسم کردن ترسیم کردن
	survey station U	ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
	map plane U	سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
	quick format U	که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
	field control U	نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
	maps U	نقشه
	models U	نقشه
	drawings U	نقشه
	map U	نقشه
	draftsman U	نقشه کش
	chart U	نقشه
	charted U	نقشه
	map maker U	نقشه کش
	modelled U	نقشه
	modeled U	نقشه
	model U	نقشه
	plotted U	نقشه
	outlining U	نقشه
	drawing U	نقشه
	planner U	نقشه کش
	planners U	نقشه کش
	cartographers U	نقشه کش
	programs U	نقشه
	cartographer U	نقشه کش
	projects U	نقشه
	projected U	نقشه
	charts U	نقشه
	visual aid U	نقشه
	charting U	نقشه
	rambling U	بی نقشه
	program U	نقشه
	project U	نقشه
	plans U	نقشه
	outline U	نقشه
	plan U	نقشه
	draftsmen U	نقشه کش
	draughtsman U	نقشه کش
	draughtsmen U	نقشه کش
	outlined U	نقشه
	planless U	بی نقشه
	plan U	نقشه کف
	designs U	نقشه
	plans U	نقشه کف
	plotless U	بی نقشه
	design U	نقشه
	plat U	نقشه
	plan view U	نقشه کف
	schemed U	نقشه
	tracer U	نقشه کش
	mounted map U	نقشه
	designers U	نقشه کش
	scheme U	نقشه
	designer U	نقشه کش
	cartograph U	نقشه
	plot U	نقشه
	outlines U	نقشه
	plots U	نقشه
	tracers U	نقشه کش
	schemes U	نقشه
	ground plan U	نقشه مسطحه
	ground plans U	نقشه مسطحه
	base map U	نقشه مادر
	general plan U	نقشه کلی
	general plan U	نقشه عمومی
	abbazzo U	طرح نقشه
	geographic map U	نقشه جغرافیایی
	approval of plan U	تصویب نقشه
	map U	نقشه [جغرافیا]
	base map U	نقشه پایگاه
	base map U	نقشه مبنا
	control map U	نقشه مادر
	contour map U	نقشه برجسته
	construction drowling U	نقشه کارگاهی
	constant helm plan U	نقشه زیگزاگ
	chart desk U	میز نقشه
	bleeding edge U	حاشیه نقشه
	brodmann's map U	نقشه برودمن
	to make plans U	نقشه ریختن
	chartography U	نقشه کشی
	to forge out plans U	نقشه ریختن
	cadastral map U	نقشه ثبتی
	bi margin format U	نقشه دو حاشیهای
	floor plan U	نقشه اشکوب
	battle map U	نقشه جنگی
	energy pattern U	نقشه انرژی
	cadastral map U	نقشه استراتژیکی
	battle pin U	سنجاق نقشه
	detail drawing U	نقشه جزئیات
	detail drawing U	نقشه تفصیلی
	designment U	نقشه کشی
	cognitive map U	نقشه شناختی
	chart series U	سری نقشه ها
	hydrographic U	نقشه اب نگاری
	schematic diagram U	نقشه رادیو
	rescale U	نقشه کشیدن
	my cake is dough U	نقشه ام باطل شد
	nautical chart U	نقشه دریانوردی
	nautical chart U	نقشه دریایی
	operation map U	نقشه عملیاتی
	operation map U	نقشه عملیات
	original map U	نقشه اصلی